فیلوسوفیا

۲۱دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
فیلو سوفیا
۰۲دی

اینجا جایی بود که من حرفای خصوصیم رو توش می‌نوشتم...چیزایی که جای دیگه نمی‌شد بگم یا بنویسم ... الان حس می‌کنم نیاز به یه فضای دیگه دارم که حرفای خصوصی‌تری رو توش بنویسم!

فیلو سوفیا
۰۱دی

۱. به حدی از لباسایی که به عنوان کادوی کریسمش براش خریدم خوشم اومده که خیلی شانس بیاره دستش بهشون برسه!

۲. ولی واقعا بذار اشتباه کنیم شقایق؛ از هیچ‌کاری نکردن خسته‌ایم.

۳. من گذاشتن عکس غذایی که تو رستوران خوردم تو فضای مجازی رو کار درستی نمی‌دونم و معمولا از انتشار همچین عکسایی جلوگیری کردم. ولی دیشب به حدی غذا هیجان‌انگیز بود که عکس انداختم و خدا رو چه دیدی شاید منتشرش هم می‌کردم!! اینکه این اتفاق نیفتاد رو به فال نیک می‌گیرم و می‌گم: «آفرین شقایق، تونستی تو شرایط سخت هم یکی از قوانینت رو زیرپا نذاری و این یعنی داری کم‌کم بزرگ می‌شی:).»

۴.یلداتون مبارک دوستان@-)-

 

 

فیلو سوفیا
۲۵آذر

حتی من که خداوندگار انتقادناپذیری‌ام، نمی‌تونم از انتقادش ناراحت بشم وقتی اولش با اون لهجه شیرین می‌گه: « ببین عزیزم، بهونه نیار قربونت برم!!»

فیلو سوفیا
۱۸آبان

اون‌جایی که گوگوش می‌گه: «جز تو همراهی ندارم، تا شب از من پس‌بگیره» همون‌جاست که مو به تنم، گوزبامپ می‌شه.

فیلو سوفیا
۱۳آبان

با خودم غر می‌زنم که چرا پیام نمیده...بعد یادم میاد که بهش گفتم: «من آدم چت کردن نیستم!!»

فیلو سوفیا
۰۹آبان

چطور در حال حرف زدن، تو چشمات نگاه کنم و به لکنت نیافتم؟

فیلو سوفیا
۱۸مهر

یه چیو یادم رفته بود بنویسم:

اولین باری بود که ترسیدم به کسی بگم ام اس دارم و بره!! یعنی دوست نداشتم بگم و بره... انگار رفتن قبلیا انقدر برام مهم نبود که راحت می‌گفتمش یا حتی انگار دوست داشتم به قبلیا بگم و خودشون برن!! فکر کردم: «خب نگم بهش که نره!!» بعد دیدم لازمه بگم که حس بدی نسبت به خودم پیدا نکنم. ولی باز از گفتن ترسیدم. بعدش اومدم ترسم رو موشکافانه‌تر بررسی کردم. دیدم اینکه من می‌ترسم بگم به دو دلیله: ۱. تا حد خوبی دوسش دارم و ۲. احساس می‌کنم که اگه بگم، می‌ره. و بعد فکر کردم: «آیا کسی که اگه بدونه، میره واقعا اونیه که من خیلی دوست داشته باشم؟» و جواب منفی بود. و با همین منطق درجه دوست داشتنم کاهش پیدا کرد و گفتم. رفت و درجه دوست داشتنم صفر شد. البته یه کم هم گریه کردم که اونم کاملا منطقیه.

فیلو سوفیا
۱۴شهریور

.

کلی فکر کردم و بالاخره به نتیجه رسیدم. نتیجه چی بود؟ این‌که دیگه نباید فکر کنم!

فیلو سوفیا
۰۱شهریور

همون اولا که اومدم ایران زنگ زدم که از منشی روان‌شناسم وقت مشاوره اضطراری بگیرم و الان بیشتر از یه ماهه که هنوز بهم وقت اعلام نکردن!! حالا اینکه مشکلم چی بوده فراموش کردم ولی فقط می‌خوام ببینمش که بهش بگم اگه قرار بود خودکشی‌ای چیزی کنم و اون مجابم کنه که چه کاریه حالا و صبر کن انشالا به‌زودی کرونا خودش می‌گیرتت، می‌میری، مشاوره اضطراریش به چهلمم هم نمی‌رسید حتی!!

فیلو سوفیا