دم امتحانی

خاله خیلی آدم خوب و دوست داشتنی ای هست...من که عاشقشم به شخصه و تو یه سری از مسائل مثل صبور بودن، الگومه حتی. مشکل اینه که خاله امروز و فردا مهمونمونه و من یه ماه دیگه تافل و جی ار ای دارم و اگه گند بزنم ۷ میلیون پول ثیت نام دوباره باید بدم...اصن علط کردم گند بزنم!!

خاله خیلی بلند حرف میزنه. کتابخونه ها هم که فردا تعطیلن. تنها کاری که میشه کرد اینه که فردا برم تو ماشین بشینم و درس بخونم. یعنی حتی الان هم که خاله خوابه صدا خر و پفش داره رو مخم رژه میره. احتمالا علاوه بر درس خوندن مجبور بشم تو ماشین بخوابم!! کاش به جای این پراید فسقلی یه اتوبوس داشتم اونوقت میشد برم ته اتوبوسم راحت بگیرم بخوابم:/

با این عقده ایه ۲۷ ساله چه کنم؟

از دانشگاه تهران زنگ زدن که از ارائه م راضی بودن و میخوان باز باهام همکاری داشته باشن...حالا بگذریم از این قضیه که حداقل ۷ میلیون از هر ارائه‌م درمیارن و پولی که به خودم میدن یه میلیون هم نمیشه. مهم نیست اصلا، الان مهم اینه که بتونم نمره هایی که میخوام رو از آزمون های زبان ماه بعدم بگیرم و همین امسال از اینجا برم. نکته ی مهم دیگه اینه که کیمیا یاد بگیره که hour رو درست تلفظ کنه و هی نگه '' هُر'' و من چشام ۴ تا بشه که "whore" کجای متنه!! معلم زبان بودن هم فان های خودش رو داره واقعا.

شنبه به امیرمحمد منفی دادم سر این موضوع که هی شلوع میکرد. بعد سومین منفی دیگه حرف نزد. بغضی شده بود و اگه حرف میزد اشکش درمیومد. پسر مغروریه کلا و حس نمیکردم گریه کنه. دو تا منفیش رو حذف کردم بازم حرف نزد. کلاس که تموم شد سریع راهشو کشید و از کلاس بیرون رفت. تا همین دیروز هی ناراحت بودم که چرا اشکش که نه ولی بغضش رو درآوردم...فک کردم  تا ۲ شنبه یا کلاسشو عوض میکنه از بس غده یا کلا دیگه سرکلاس حرف نمیزنه. دیشب تو کلاس همچین هی ''خانوم ما بیابم پای تخته'' و ''من جواب بدم '' و اینا راه انداخته بود که اگه مقنعه نداشتم حتما شاخام معلوم میشد!! مامان میگه بچه ها زود فراموش میکنن. کاش منم ۱۳ سالم بود و زود فراموش میکردم.

امان

امان از درد که هست و امان از تو که نیستی.

اشکنه

پرسید: ایرانین یا خارج کشور؟ گفت: تعریفتونو شنیدیم که سمینار بالای ۲۰۰ نفر رو هندل کردین...هیچی دیگه، پس فردا باید برم دانشگاه تهران براشون نطق کنم (نطق رو میکنن دیگه؟!!) اونم چه کردنی!! ۶-۷ ساعت!! گفت که حقوق سخنرانی استاد تمام بهم میدن!!... دقیقا شده حکایت اون شعره که میگه: خودم ندارم اشکنه/ گ.و.ز.م درختو میشکنه!! 

تا پستی دیگر بدرود.

این روزها

ذهن من: براش یه پیام فرستادم چرا هنوز جواب نداده؟؟ نه نفرستادم هنوز، قراره بفرستم...شایدم اصلا نفرستادم!!

سپس به خر زدنم ادامه میدهم.

آش دوغ

تانژانت ۶۰ درجه میشه رادیکال ۳. پس کی میای خواستگاریم؟ همین فردا!! من الان میرم فوتبال، شما رفتی خونه فک کنم ۲ تا مسکن بخورید که حالتون خوب بشه. ببخشید که شلوغ کردم تیچر. عروس تعریفی گوزو از آب درمیاد. خواهش میکنم. یعنی یه کوچولو هم وقت نداری؟ یه کوچولوی کوچولوی کوچولو؟ اسمشو نیار بود. اجازه نمیدم هیچی بخواد دلیلمون بشه. اگه اسکلارشیپ میخواید به این صفحه مراجعه کنید. فردا دوستم رو میبینم. دوشنبه ساعت ۱۴. نمیتونم بی خیالش بشم. ۷ دلار داریم که قراره بین ۳ نفر تقسیم کنیم و به هر نفر حداقل یه دلار برسه. تعداد حالاتی که توش حداقل به یه نفر ۳ دلار برسه چقدره؟ با هم بریم آنتالیا. بعدش هم انگلیس پیش اون دوستت.