فیلوسوفیا

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

۳۱فروردين

-یکشنبه با هم بریم بیرون؟

+نمی دونم!!(یعنی دوست دارم برم بیرون، ولی دوست ندارم اونی که باهاش میرم بیرون تو باشی!!)



فیلو سوفیا
۳۰فروردين
۳شنبه سر کلاس حل تمرین، دیدم پسری که ردیف اول می‌نشست و با دقت به حرفام گوش میداد وو د بحث ها و حل تمرینات شرکت می نمود و بین خودمون بمونه که اندک کراشمندم بودم بهش، با یکی از دانشجویان دختر اومد سر کلاس و صندلی کناریش نشست، بدون حتی یه صندلی فاصله بینشون!! فک کنید!!  دیگه حالی به ادم میمونه نه والا؛ احوالی به ادم می مونه نه بلا!! اگرچه به علت اینکه ازم کوچیکتره، قضیه کراش داشتن از بیخ و بن اشتباه و منتفیه  ولی نیمچه حسودی ای به دختر دانشجو پیدا کردم و با خودم فکر کردم پسر به این برازندگی اخه با این دختر؟!! هم از لحاظ درسی فک کردم و هم قیافه، چون حالا منو بی خیال بشیم، دخترای برازنده تری تو کلاس هستن که حتی خود من هم بهشون کراش دارم از بس که گلن!!
این حسادت ادامه یافت تا اینکه اومدم خونه و یهو شستم خبردار شد که چون قرار بود ازشون کوییز بگیرم، پسره رفته اونجا نشسته که به دختره تقلب برسونه...اخه اگرچه کوییز نگرفتم ولی موقع حل سوالات دختره هیچی بارش نبود به واقع. 
حالا با توجه به اینکه دیگه نمی خوام کراشم اونجا بشینه، فکر می کنم تا آخر ترم کوییز  بی کوییز ؛) فردا  روزی اگه استادم پرسید چرا از این کلاس کوییز نگرفتی؟ دلیلمو بشنوه قانع میشه دیگه، نه؟

فیلو سوفیا
۲۹فروردين
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست / بی باده گلرنگ نمی باید زیست 
این سبزه که امروز تماشاگه ماست/ تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
فیلو سوفیا
۲۲فروردين

امروز رفتم پیش استاد داور بهش گفتم:« یادتون رفته این قسمتو تو جلسه دفاع امضا کنید»، گفت:« اون روز که دفاع داشتی من خیلی دلم درد میکرد، امروزم دلم درد می کنه؛ نمیدونم چرا هر وقت تو رو میبینم دل درد دارم!!»

منم نه گذاشتم و نه برداشتم گفتم: «شاید استرس میگیرید»😁

فیلو سوفیا
۱۷فروردين

دارم چایی می خورم یا می نوشم یا هر کوفت دیگری و به این فکر می کنم که واقعا چقدر اهمیت دارد که مثلا من نوعی بدانم اصحاب کهف نوعی چند سال در خواب تخمی خود به سر می بردند که محمدرضا گلزار از شرکت کننده به نظر من بیکار یا نیازمند به پولش انتظار دارد این را بداند؟؟ بعد دارم فکر میکنم که خوب شد اگرچه دوست داشتم متولد فروردین که ماهِ ماهی است باشم، متولد خردادم و هنوز ۲۷ سالم است و لازم نیست فعلاها از ۲۸ بترسم. دلم را خوش می کنم به نوعی، وگرنه همه می دانیم که این روزها از خوبی یا بدی یا عادی بودنش انقدر سریع می گذرد که ما هم در همان خواب اصحاب کهفیم و خبر نداریم...۲۷ سال، صد سال، دویست سال، هزار سال... فرقش این است که ما پیر میشویم...ما خوشحال و غمگین می شویم...ما تلاش و عدم تلاش میکنیم...ما امیدوار و افسرده می گردیم...ما عاشق و فارغ می نماییم...اصحاب کهف فقط خوابیده بودند و دنیا به تخمشان هم نبود...برای همین پیر نشدند...شاید هم پیر شدند...اگر پیر شده باشند، بیچاره ها چقدر زشت شدند بعد از خواب احتمالا نتخمی شان...می دانی الان ساعت ۴:۵۳ دقیقه صبح است و من نگران پیر شدن یا پیر نشدن اصحاب کهفم و اینکه اگر بخوابم نکند بیدار شوم و ۳۰۹ سال پیر شده باشم!!


فیلو سوفیا
۱۶فروردين

خودت کمکم کن.

فیلو سوفیا
۱۱فروردين
سال پیش دانشگاهی و بعد از عیدش، وقتی دیگه حالمون داشت از کنکور و تست و گاج و قلم چی و ازمون به هم میخورد یه روز رفتیم مدرسه که با بچه ها دیدن کنیم(کلاسای ما قبل از عید تموم شد)...همه نالان بودن که زودتر این روز کنکور لعنتی رو بدیم که ما دیگه داریم بالا میاریمش انقد تکرار و تکرار و تکرار... مهام ولی خوشحال طور گفت که هر مطلبی رو که این روزا می خونه براش جدید و جالبه چون قبلا نخونده بودشون!! 
من الان همین حس رو نسبت به زندگیم دارم... درسته که من یه مقدار دیر کردم و تازه مدرک ارشدم رو گرفتم؛ درسته با اینکه تافل رو دادم و خوب هم  دادم، هنوز جی ار ای مونده؛ درسته هنوز مقاله ارشدم رو چاپ نکردم؛ درسته هنوز تو اون شرکتی که واقعا من رو راضی کنه استخدام نشدم؛ درسته هنوز نیمه گم شده م رو پیدا نکردم؛ همه اینا خیلی درستن ولی میدونی قضیه چیه؟ من الان تو ۲۷ سالگیم، هیجانم خیلی بیشتر از یه دختر ۲۷ ساله هست که به همه ارزوهاش رسیده و هدف بزرگ دیگه ای برای اینده ش متصور نیست...درسته یه چیزایی رو قراره دیرتر تجربه کنم ولی همین که به تجربه‌شون برای بار اول فکر میکنم کلی خوشحال میشم...در حدی که گاهی از تصورش شبا خوابم نمیبره...در حدی که مستعدم که سریع تر بدوم تا بهشون نزدیک تر بشم. 
قصد توجیه کردن خودم رو نداشتم به هیچ وجه فقط خواستم بگم اگرچه همه‌ی اونایی که گفتم تو ۲۷ سالگی ندارم، جنبه بدی دارن ولی همه ش هم بد نیست و ای کاش عظمت در نگاه من باشد حتی. خیلی زود به این خواسته‌ها میرسم میدونم، ولی ای کاش بتونم این اشتیاق رو تا لحظه مرگ حفظ کنم.
فیلو سوفیا
۰۸فروردين

تلگرام رو از گوشیم حذف کردم، اینستاگرام رو دی اکتیو. داشتن به جای اینکه نقش پل رو برای پیشرفتم ایفا کنن سد میشدن در برابرش. 

دیشب کیف پولش رو تو ماشینم جا گذاشت. با اینکه می دونم اگه کیف پول من پیش اون جا می موند به احتمال خیلی زیاد توشو میدید، دارم سعی میکنم رفتاری داشته باشم مطابق اصول خودم. کیف پولش رو به جای اینکه تو ماشین بذارم آوردم تو اتاق جلو چشمم که بیشتر امانت دار بودن رو تمرین کرده باشم.


فیلو سوفیا