فیلوسوفیا

۲۶مرداد

دلم برای پست گذاشتن تنگ شده ولی حس میکنم دیگه بلد نیستم پست بذارم...هیچ موضوع خاصی به ذهنم نمیرسه...مثلا میتونم بگم کلی برگه رنگی با عنوان just do it تو اتاقم نصب کردم...یا اینکه دو روزه دل پیچه داشتم و تو چه میدانی که مسمومیت چیست؟!!... یا اینکه امروز عروسی خواهرمه و هیچ حس خاصی ندارم...یا اینکه چقدر لغت مونده که باید حفظ کنم تا ۳۲۵ رو بگیرم ...یا اینکه دلم برای الف که دیروز غایب بود، تنگ شده...یا اینکه س. الان داره بدون من درس میخونه...یا اینکه پیام ه. رو سین کردم و جواب ندادم چون حوصله غرغراشو نسبت به زندگی ندارم...ولی چه فرقی میکنه اینا رو بگم یا نگم؟؟

چیزایی که باید، اتفاق میافتن... چیزایی که نباید، نه...چیزایی که میخوام، تلاش میکنم و بدست میارم...چیزایی که نمیخوام، میندازم به گوشه دور و حتی درباره شون فکر هم نمیکنم، چه برسه بخوام بنویسم. این روزا به یه نوع انرژی تبدیل شدم...حرکت میکنم...ترمز ندارم...نمیشه جلوم رو گرفت...فقط باید به مسیر مناسب هدایتم کرد...فرمون دستمه...نیاز به سکوت دارم و آرامش...خودم از پس خودم برمیام.

فیلو سوفیا
۰۵تیر

تلاش کن ولی غر نزن...سختی بکش ولی غر نزن...تا آخرش برو و بازنده برگرد ولی غر نزن...از خستگی داغون شو ولی غر نزن...شده بیل بزن ولی غر نزن. 

فیلو سوفیا
۰۵فروردين
شمال همیشه برای من برابر بوده با افزایش اشتها و افزایش وزن...امروز داشتم عکس های پارسالم را که در آنها تپل تر بودم نگاه میکردم. به این نتیجه رسیدم که من شقایق ۷ کیلو لاغرترِ الان را بیشتر دوست دارم. همین باعث شد که نهار کم بخورم و شام هم نخورم. اگرچه نمیدانم در آینده چه قرار است بشوم ولی بهتر است حداقل بدانم چه را دوست ندارم که دیگر بشوم.
فیلو سوفیا
۳۱خرداد

وقتایی که جوگیر میشی و نگاه میکنی به گذشته‌ت و با خودت میگی اگه به عقب برمی گشتم، فلان کارها رو میکردم و بهمان جورهای فضایی از وقتم استفاده میکردم، یه نگاه به الانت بنداز و ببین همین الانش داری با زندگیت چی کار میکنی!! نکنه الانت هم چنگی به دل نزنه!! بالاخره برگشتن هزینه داره؛ بنزینم که گرونه!! یه سمپل از خودت رو تو همین زمان حالِ دم دست آزمایش کن و بعد برو سراغ مراحل بعدی!! خودمونیما میگم شاید اصلا ارزش برگشتن نداشته باشی.

فیلو سوفیا
۱۰فروردين

فیلو سوفیا