فیلوسوفیا

۲۴مهر

از دانشگاه تهران زنگ زدن که از ارائه م راضی بودن و میخوان باز باهام همکاری داشته باشن...حالا بگذریم از این قضیه که حداقل ۷ میلیون از هر ارائه‌م درمیارن و پولی که به خودم میدن یه میلیون هم نمیشه. مهم نیست اصلا، الان مهم اینه که بتونم نمره هایی که میخوام رو از آزمون های زبان ماه بعدم بگیرم و همین امسال از اینجا برم. نکته ی مهم دیگه اینه که کیمیا یاد بگیره که hour رو درست تلفظ کنه و هی نگه '' هُر'' و من چشام ۴ تا بشه که "whore" کجای متنه!! معلم زبان بودن هم فان های خودش رو داره واقعا.

شنبه به امیرمحمد منفی دادم سر این موضوع که هی شلوع میکرد. بعد سومین منفی دیگه حرف نزد. بغضی شده بود و اگه حرف میزد اشکش درمیومد. پسر مغروریه کلا و حس نمیکردم گریه کنه. دو تا منفیش رو حذف کردم بازم حرف نزد. کلاس که تموم شد سریع راهشو کشید و از کلاس بیرون رفت. تا همین دیروز هی ناراحت بودم که چرا اشکش که نه ولی بغضش رو درآوردم...فک کردم  تا ۲ شنبه یا کلاسشو عوض میکنه از بس غده یا کلا دیگه سرکلاس حرف نمیزنه. دیشب تو کلاس همچین هی ''خانوم ما بیابم پای تخته'' و ''من جواب بدم '' و اینا راه انداخته بود که اگه مقنعه نداشتم حتما شاخام معلوم میشد!! مامان میگه بچه ها زود فراموش میکنن. کاش منم ۱۳ سالم بود و زود فراموش میکردم.

۹۷/۰۷/۲۴
فیلو سوفیا

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.